صابر بزرگ‏ترین شاعر اجتماعی و مسلمان قفقاز - 2

      صابر با پیوستن به مطبوعات عملاً وارد مبارزه سرسختانه با جهل و بى‏سوادى و خرافه‏پرستى گردید. ارتباط ادبى او با جامعه مطبوعات بیدار گر و پیشرو اجتماعی آذربایجان سبب شد که او از لحاظ ادبى و اجتماعى به عنوان یک شاعر بین‏الملل مطرح گردد. بخصوص اشعار ساتیریک او در تقبیح خرافات و جهل و بى‏سوادى و تلاش ادبى‏اش در راه بیدارى مسلمانان آوازه و شهرتش را به دورترین نقطه جهان چون مصر، هند، آسیاى میانه و ترکیه رساند  .

                          صابر بزرگ‏ترین شاعر اجتماعی و مسلمان قفقاز - 2

 

 نوشته: رسول اسماعیل زاده دوزال

 

منبع: نشریه دنیز، شماره 7

 

 حضور در مطبوعات اجتماعی و انتقادی

 

      صابر با پیوستن به مطبوعات عملاً وارد مبارزه سرسختانه با جهل و بى‏سوادى و خرافه‏پرستى گردید. ارتباط ادبى او با جامعه مطبوعات بیدار گر و پیشرو اجتماعی آذربایجان سبب شد که او از لحاظ ادبى و اجتماعى به عنوان یک شاعر بین‏الملل مطرح گردد. بخصوص اشعار ساتیریک او در تقبیح خرافات و جهل و بى‏سوادى و تلاش ادبى‏اش در راه بیدارى مسلمانان آوازه و شهرتش را به دورترین نقطه جهان چون مصر، هند، آسیاى میانه و ترکیه رساند  .

 

      او یک مسلمان دردآشنا بود که از عقب‏ماندگى و بى‏سوادى و جهل مسلمانان سخت ناراحت بود و از این که خیلى‏ها از این عقب‏ماندگى‏ها و جهالت‏ها را با دین و دیندارى مرتبط مى‏کردند، نگران بود. به همین خاطر نیز سعى مى‏کرد از طرفى حساب دین و اسلام را از حساب روحاین نمایان و مسببین جهل و بى‏سوادى جدا کند و از طرف دیگر با نشان دادن چهره واقعى و حقیقى از دین مانع اجراى نقشه‏هاى شوم مغرضان و دشمنان دین را که براى ضربه زدن به دین در کمین نشسته بودند و از آب گل‏آلود قصد ماهى گرفتن داشتند، مى‏شد  .

 

  مصلح و متفکر

 

او اسلام سنتى را با زبان جدید و متد نو تبلیغ مى‏کرد. او وظیفه‏اش را خوب درک کرده بود و چون آینه شفاف ارزش‏ها و ضدارزش‏ها، کمال و نقصان و خوب و بد، راستى و دروغ را به خوبى نشان مى‏داد. نه حقیقت را بر مصلحت فروخت و نه این که در درک حقیقت دچار لغزش شد  .

 

        او به عنوان یک مسلمان بیدار و روشن بین و غیرتمندى که زبانش و وسیله انتقال افکارش شعر بود، آنچه که در جامعه نقص و عیب، انحراف و لغزش، کجى و تقلب، جهل و خرافه‏پرستى و تحریف حقایق مى‏دید، انگشت روى آنها مى‏گذاشت و چون ذره‏بین آنها را چنان هویدا نشان مى‏داد که هر کس به عیب خود واقف مى‏شد  .

 

      میرزا على‏اکبر صابر به عنوان یک مصلح و مسلمان حقیقى وضعیت جامعه خود را مى‏دید و به وضوح مظلومیت دین محمدى را احساس مى‏کرد. او مسائل شرق را با جهان‏بینى اسلامى و با دید وحدت اسلامى تحلیل مى‏کرد. او راهش را و هدفش را انتخاب کرده بود. وظیفه شاعرى خود را به نحو احسن انجام مى‏داد. هدفش وحدت مسلمین، سربلندى اسلام، ترقى و تکامل مسلمانان و در سطح بین‏المللى، صلح، نوعدوستى، انسان‏دوستى بود. او شعرش را در خدمت هدف مقدسش به کار گرفت. دقیقاً افشاگرى طبقات مختلف جامعه و به باد انتقاد گرفتن نویسندگان، روشنفکران، وکلا، حاجى‏ها، قضات، روحانی نمایان، اطباء، تجار، روضه‏خوان‏ها، شعرا و روزنامه‏نویس‏ها، همه و همه در راستاى اصلاح و از سر دلسوزى و اصلاح‏طلبى بود، از باب تمسخر، استهزاء، عیب‏گیرى، تهمت و افترا نبود

 

    او در شعر »تحسّر« مى‏گوید: اگر در بین اعیان و اشراف و بیگ‏ها و خان‏ها و عرفا و شعرا وحدت مى‏بود، ذره‏اى غم و حزن و اندوه در جامعه باقى نمى‏ماند. این در حالى است که قرآن و پیغمبر اسلام، ما را به اخوت دعوت مى‏کند. با این حال در بین چند میلیون مسلمان، دو مسلمان متفق‏الرأى وجود ندارد. اگر بخواهیم عمده‏ ترین موضوعاتى که صابر به آن پرداخته است را احصاء کنیم، مى‏توانیم به طور مختصر به موارد ذیل اشاره کنیم:

 

1- مبارزه با جهل و خرافات

 

جهل ، خرافات و بى‏سوادى مفرط  اقشار مختلف جامعه مسلمین را فرا گرفته بود، در قفقاز سیستم آموزش به صورت مکتب‏خانه‏اى بود و مکتب‏خانه‏ها را اکثراً افراد بى‏سواد اداره مى‏کردند. شاگردان حق نوشتن مطالب را نداشته و زنان و دوشیزگان حق شرکت در کلاس‏هاى درس را نداشتند. مردم نیز نسبت به علم و سواد بى‏رغبت بودند. صابر با درک موقعیت، هر چه توان داشته بر علیه جهل و جهالت مبارزه کرده و اشعارى در تقبیح جهل و تشویق مردم به علم‏آموزى مى‏سرود. او در اشعار: بیلمم نه گؤروبدور بیزیم اوغلان اوخوماقدان، تحصیل علوم ائتمه‏کى، علم آفت جاندیر ... اوشاق منیمدیر اوخوتمورام ال چکین...« وضعیت موجود را تبیین کرد.

 

  2- اهتمام به امور مسلمین

 

    صابر مى‏دید که مسلمانان ظاهر دین را گرفته و با حقیقت دین بیگانه‏اند. دینى که در آن حقوق مستمندان در دارایى و ثروت‏دارایان پیش‏بینى شده است، چگونه مى‏تواند در مقابل عده‏اى ثروتمند که نه زکات مى‏دهند و نه به امور مسلمین اهتمام مى‏ورزند، سکوت کند. صابر در شعر: »هر نه وئرسن وئر، مبادا وئرمه بیر درهم زکات«  کاملاً روشن مى‏سازد که یکى از بزرگ‏ترین مسائل دینى زکات است و متأسفانه ثروتمندان عوض این که زکات بدهند و یا در مراسم عیدقربان به فکر مستمندان باشند به عنوان اعیاد اسلامى به فکر عیش و نوش خویش هستند و این را نیز از دیندارى‏شان تلقى مى‏کنند. صابر با دیدن این اعمال سخت مى‏آشوبد و مى‏گوید:

 

    »بیر ایلدیر اولور ظلم‏ایله تاراج مسلمان،

 

    اطراف بلدلرده قالیر آج مسلمان،

 

    آیا نه روادیر اولا محتاج مسلمان؟

 

    گون رزقینه، بیر بؤیله مسلمان آراسیندا

 

»سال‏هاست که با ظلم و ستم مسلمانان هلاک مى‏شوند، در اطراف و اکناف در گرسنگى به سر مى‏برند. آیا با وجود این همه مسلمان )غنى( سزاوار است که مسلمانى محتاج نان شب باشد؟«

 

    صابر دقیقاً در تبعیت از مولایش على)ع( به تمام انسان‏ها من حیث انسان بودنشان احترام و ارزش قایل است، او تنها به فکر مسلمانان قفقاز نیست، به همان اندازه نیز به فکر مسلمانان ایران، عثمانى و سایر کشورهاى اسلامى است. براى او ایرانى، عثمانى، ترک و فارس و عرب معنا ندارد. او انسان‏ها را به انسانیت و آدمیت مى‏شناسد و به اسلامیت و مسلمان بودن افتخار مى‏کند. نه افتخار و تعصب کورکورانه، بلکه افتخار آگاهانه. به نظر او مترقى‏ترین مکتب، دین اسلام است. دایره تفکر صابر در نژاد و زبان و خاک محصور نیست. او نه تفوق قومى بر قومى را مى‏پذیرد و نه بیگانگى نسبت به فرهنگ خودى را قبول دارد. براى او ترک آذربایجانى با ترک عثمانى فرقى ندارد، همان گونه که بین ترک و فارس فرقى وجود ندارد

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد